عــمــاد نوشتکـ ـهـا

دست نوشته های من

دست نوشته های من

پیام های کوتاه
  • ۱۳ ارديبهشت ۹۷ , ۱۱:۳۱
    به تو
  • ۱۳ ارديبهشت ۹۷ , ۱۰:۰۱
    خطوط
  • ۲۵ اسفند ۹۶ , ۱۹:۰۴
    نام
  • ۳۰ تیر ۹۶ , ۰۱:۳۴
    مرا
آخرین مطالب

خطوط

چشمان هر دوى ما به انگشتان لرزانش که روى لبه هاى طلایى و نازک فنجان قهوه به آرامى سر مى خوردند دوخته شده بود تا اینکه صداى آرام و موج دار اش که گویى همیشه همه چیز را با هیجان به تصویر می کشید، آن اتاق نیمه تاریک را بیدار کرد و سوکت را در هم شکست، مثل همیشه شمرده و زیبا و صحبت میکرد و کلماتش را با عشوه ى همیشگى اما لرزان و نامطمعم به زبان می آورد گویى چنان سنگین اند که به زحمت از دهانش بیرون مى آیند.
نگاهم روى گل هاى مانتوى خاکسترى اش دوید و کم کم به صورتش نگران و چشمان فرارى اش رسید.
زیباییش نه تنها حرفاى خودش بلکه تمام مصلحت هاى جهان را به چالش میکشید همچون جنگى که پیش از آغاز با برد تمام شود آنهم جنگى نا برابر میان من و چشمانش.
اصلاً نفهمیدم کى کلماتش تمام شد؟ کى خداحافظى کرد؟ و چگونه رفت که هنوز نگاهم لا به لاى انگشتانش آرام گرفته بود؟
  • ۹۷/۰۲/۱۳
  • عـــمــــادکـــ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی