عــمــاد نوشتکـ ـهـا

دست نوشته های من

دست نوشته های من

پیام های کوتاه
  • ۱۳ ارديبهشت ۹۷ , ۱۱:۳۱
    به تو
  • ۱۳ ارديبهشت ۹۷ , ۱۰:۰۱
    خطوط
  • ۲۵ اسفند ۹۶ , ۱۹:۰۴
    نام
  • ۳۰ تیر ۹۶ , ۰۱:۳۴
    مرا
آخرین مطالب

۱۱ مطلب با موضوع «مجموعه: فصل کوچ» ثبت شده است

ممنوع

حس پشیمانی 

      از خوردن سیبی تلخ 

         و انتظار اخراج از بهشت

تو را

هوهوی باد در پاسخ صدای غرش ابرهایی با چهره سیاه و خشمگین اما چشمانی مهربان و خیس
اینجا بوی باران هم با بوی نان تازه عزیز خانم دوست می شود؛ چه مست میکند مرا دوستیشان.
و من تکیه به چناری خیس از باران دادم که پرنده ای روی شاخه اش انگار از تو میخواند:"کو..؟کو..؟".

بهار نسیبم میشود

پیراهن که میگشایی

       غارت میکنند چشمانم را 

                         هندسه ی اندامت

سرشار از تو

گوشی ام 

   به اندازه ی همه ی اسمس هایی که بهم ندادیم

                                                    بی تابی میکند...

باز شهر غرق در تو

این روز ها

        نمی بارند ابرها

می آیند و غرق بوی باران میکنند و میروند؛ شهر را


و من

      مست لبهایت میمانم.

یلدا شاد باد

هندوانه ی شب یلدای من

همیشه سرخ خواهد بود

با وجود گونه هایت.

به خیال کوچ

در و دیوار شهر

هنوز با خیال تبعید تو خوشند

دورند از واقعیت اینکه تو ترکشان کردی!

طعم ماه

گونه هایت روی لب هایم
بوی ماه را مینشانند.

آن نرگس مستانه به یغما ببرد

مگر لحظات ، ثانیه و حتا سالها چه قدر بی ارزشند؟

که گاهی

به نیم نگاهی

به لبخندی و یا حتا به آهی

به باد میرود.

پاییز هم تو

بی تو حتا
برگهای زرد پاییز هم
زیر پا خش خش نمی کنند.

فصل کوچ

دوباره فصل سرد

    دوباره کوچ پرندگان

          به سوی دستهایت.