عــمــاد نوشتکـ ـهـا

دست نوشته های من

دست نوشته های من

پیام های کوتاه
  • ۱۳ ارديبهشت ۹۷ , ۱۱:۳۱
    به تو
  • ۱۳ ارديبهشت ۹۷ , ۱۰:۰۱
    خطوط
  • ۲۵ اسفند ۹۶ , ۱۹:۰۴
    نام
  • ۳۰ تیر ۹۶ , ۰۱:۳۴
    مرا
آخرین مطالب

۵ مطلب با موضوع «بی سامانی» ثبت شده است

لمس

اشک هایت،

طوفان نوح

که دنیایم را ویرانه خواهد کرد...

بی هیچ کشتی نجات.

کلمات

و اما بی شک

بازگشت من به سوی تو خواهد بود

وقتی که مرا با چشم هایت روح بخشیدی.

به تو

تو،
تقاص همه ى گناهان من بودى،
که به یک باره،
از من گرفته شد...

خطوط

چشمان هر دوى ما به انگشتان لرزانش که روى لبه هاى طلایى و نازک فنجان قهوه به آرامى سر مى خوردند دوخته شده بود تا اینکه صداى آرام و موج دار اش که گویى همیشه همه چیز را با هیجان به تصویر می کشید، آن اتاق نیمه تاریک را بیدار کرد و سوکت را در هم شکست، مثل همیشه شمرده و زیبا و صحبت میکرد و کلماتش را با عشوه ى همیشگى اما لرزان و نامطمعم به زبان می آورد گویى چنان سنگین اند که به زحمت از دهانش بیرون مى آیند.
نگاهم روى گل هاى مانتوى خاکسترى اش دوید و کم کم به صورتش نگران و چشمان فرارى اش رسید.
زیباییش نه تنها حرفاى خودش بلکه تمام مصلحت هاى جهان را به چالش میکشید همچون جنگى که پیش از آغاز با برد تمام شود آنهم جنگى نا برابر میان من و چشمانش.
اصلاً نفهمیدم کى کلماتش تمام شد؟ کى خداحافظى کرد؟ و چگونه رفت که هنوز نگاهم لا به لاى انگشتانش آرام گرفته بود؟

کفر

همه ی عمر به انتظار معجزه بودیم
بی آنکه بدانیم،
معجزه ها، درست زمانی اتفاق می افتند،
که ایمانمان را از دست داده باشیم.