آن نرگس مستانه به یغما ببرد
عـــمــــادکـــ | سه شنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۲، ۱۱:۰۱ ب.ظ |
۰ نظر
مگر لحظات ، ثانیه و حتا سالها چه قدر بی ارزشند؟
که گاهی
به نیم نگاهی
به لبخندی و یا حتا به آهی
به باد میرود.
مگر لحظات ، ثانیه و حتا سالها چه قدر بی ارزشند؟
که گاهی
به نیم نگاهی
به لبخندی و یا حتا به آهی
به باد میرود.
خیلی وقتست در دلم جایت نمیشود
برایت خیلی تنگ شده.
از پس هر در زیبای نسیم
قصه ای پیدا بود ؛
دانه های دل رسوای انار،
از سر حوصله با عشقی خوش:
چشم زیبای صداقت را
به نمایش میداد.
چشمانت را باز کن،
همه منتظرند تا
صبح شروع شود.
به چشمانت بگو که این بار،
بی رحم تر باشند؛
خیلی وقت است بدنم بی حس شده است.
روزگار من سیاه نیست،
فقط کمی،
درگیر موهایت شده.