عــمــاد نوشتکـ ـهـا

دست نوشته های من

دست نوشته های من

پیام های کوتاه
  • ۱۳ ارديبهشت ۹۷ , ۱۱:۳۱
    به تو
  • ۱۳ ارديبهشت ۹۷ , ۱۰:۰۱
    خطوط
  • ۲۵ اسفند ۹۶ , ۱۹:۰۴
    نام
  • ۳۰ تیر ۹۶ , ۰۱:۳۴
    مرا
آخرین مطالب

۴۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پاییز سیاه و سفید» ثبت شده است

مرگ ماه در چشمانت

چشمانت ماه را گرفت؛

 ماه گرفت.

سیب من

اگر رهایم کنی
   همچون"حوّا" می شوم؛
     پس از رانده شدن از بهشت 

   _که هراسان در جستجوی نه "آدم"ش
                          بلکه سیبی دیگر بود_ .

تنگ ماهی میشکند

می بوسی مرا

میپرد پرنده ای از سینه ام

میشکند تنگی در چشمهایت

ممنوع

حس پشیمانی 

      از خوردن سیبی تلخ 

         و انتظار اخراج از بهشت

او

بعد از تو من هم غیبگو شده ام

تو غایبی 

          و من هنوز

                  از تو میگویم.

برای خودشان بهتر است که ایمان بیاورند

تو صد و بیست و چهار هزار و یکمین پیامبر بودی 

و من معجزه ی لبخندهایت را جادو پنداشم

   و چشمهایت را فریب

که دچار عذاب دوریت شدم.

گاهی...

پدرم سیگار دود نمیکند...

خاطرات سوخته اش را افسوس هایش را در کاغذ سفید بیخیالی میپیچد و با زمان تر میکند و میچسباند

و بهشان فکر میکند و از درون آتش میگیرد و نفس داغش سرخ میکند میسوزاند خاطراتش را

و دود تندش گلوی ما را .



روزش مبارک

تو را

هوهوی باد در پاسخ صدای غرش ابرهایی با چهره سیاه و خشمگین اما چشمانی مهربان و خیس
اینجا بوی باران هم با بوی نان تازه عزیز خانم دوست می شود؛ چه مست میکند مرا دوستیشان.
و من تکیه به چناری خیس از باران دادم که پرنده ای روی شاخه اش انگار از تو میخواند:"کو..؟کو..؟".

روز هایم حتا سیاه شد

بعد از تو تازه فهمیدم

     رنگ شب سیاه نبود